کد مطلب:152223 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:178

رویایی درباره ی حساب کشیدن از کسی که به دروغ روضه می خواند
یكی از سادات روضه خوان در خواب دید كه قیامت برپا شده است و مردم هراسان و پریشان هستند، هر كس به كار خویش مشغول است و گماشته ها مردم را به پای حساب می رانند.

وی می گوید: در این هنگام كه در اندیشه ی فرجام كارم بودم، ناگهان دو نفر از آنها مرا به حضور حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله و سلم احضار كردند، من به خاطر ترس، از رفتن امتناع ورزیدم؛ اما آن دو به زور و اجبار مرا بردند.

ناگاه هودج مجللی دیدم كه جمعی خدمتكار در سمت راست راه، آن را به دوش می كشیدند. فهمیدم حضرت فاطمه ی زهرا علیهاالسلام در آن هودج هستند. چون به نزدیك هودج رسیدم، فرصتی به دست آوردم و زیر آن هودج گریختم. آنجا بست محكمی بود و گروه گناهكاری چون من به آن پناه آورده بودند.


همه ی گماشته ها دور از هودج راه می رفتند و نیروی نزدیك شدن به ما را نداشتند، آنها دور از ما بودند و به ما اشاره می كردند كه نزد آنها برویم و تهدید می كردند و ما نیز مقابله به مثل می كردیم! در این هنگام، فرستاده ای از طرف حضرت خاتم الانبیاء علیه السلام آمد و عرض كرد: «گروهی گناهكار به شما پناهنده شده اند، آنها را برای حساب بفرستید!»

حضرت صدیقه علیهاالسلام به ما اشاره فرمودند كه برویم. ناگهان گماشته ها از هر طرف ریختند و ما را به پای حساب كشیدند.

در آنجا منبر بلند پر پله ای بود كه حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله و سلم بر فراز آن نشسته بودند. بر پله ی اول آن نیز حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام مشغول حسابرسی مردم بودند و مردم در برابر آن حضرت صف بسته بودند.

هنگامی كه نوبت به من رسید؛ حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «چرا فرزندم حسین را خوار شمردی؟!» در جواب گفتن متحیر شدم و این مطلب را انكار كردم. ناگهان بازویم به شدت درد گرفت! به پهلویم نگاه كردم، دیدم مردی طوماری در دست داشت و به من داد؛ آن طومار را باز كردم. صورت مجالس و محافل من بود و آنچه در هر محفل و در هر زمان گفته بودم در آن شرح داده شده بود، آن چیزی كه انكار كرده بودم نیز در آن وجود داشت!

در این هنگام حیله ی دیگری در دلم افتاد و برای فرار از جواب دادن به سؤال آن حضرت، عرض كردم:«مجلسی قدس سره این مطلب را در جلد دهم بحار ذكر كرده است!»

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به یكی از خدمتگزاران اشاره كردند و فرمودند: «برو كتاب را از مجلسی بگیر و بیاور!» در این هنگام به طرف راست منبر نگاه كردم. دیدم صفوف طولانی بسیاری از علما وجود دارد و كتابهای هر عالمی در جلو او چیده شده


بود. شخص اول در صف اول، علامه مجلسی قدس سره بودند.

علامه ی مجلسی آن كتاب را به آن شخص داد و به فرمان امام علیه السلام كتاب را به دست من دادند (تا آن مطلب را پیدا كنم.)

كتاب را گرفتم و حیران شدم! زیرا می دانستم كه به او دروغ بسته ام و این نیرنگ را فقط برای رهایی از پاسخ دادن به كار بسته بودم. با حالت گیجی و بازیچه، به ورق زدن آن پرداختم! در این حال باز نیرنگ دیگری به ذهنم خطور كرد و گفتم: این مطلب در مقتل حاج ملا صالح برغانی، یعنی «منبع البكاء» ذكر شده است. باز آن حضرت به آن مأمور فرمودند كه آن كتاب را نیز بیاورد.

مرحوم برغانی در صف ششم یا هفتم، یا در ردیف ششم یا هفتم بود، آن مأمور، كتاب را از او گرفت و آورد و به دستم داد. ترس و پریشانی به دلم چنگ انداخت، كتاب را با دلهره و حواس پریشان ورق می زدم...

ناگاه فرستاده ای از جانب خدای مهربان به سوی پیامبر بزرگوار صلی الله علیه و آله و سلم آمد و گفت: «اگر حضرت علی علیه السلام با این دقت مردم را حسابرسی كند، یكی از آنها نجات نمی یابد» در این هنگام آن بزرگوار بر سر مهر و مسامحه آمدند و ترس من زایل شد و از خواب بیدار شدم.

آن سید روضه خوان پس از دیدن این رؤیای ترسناك، همكاران خود را جمع كرد و به آنها گفت: من كار خود را ترك می كنم، زیرا تاب شرائط آن را ندارم! و روضه خوانی را به كلی ترك كرد، با اینكه هر سال مبلغ كلانی از این راه در آمد داشت. [1] .



[1] ترجمه ي دار السلام مرحوم نوري ج 2، ص 232 - وقايع الايام ص 38 - در اينجا تذكر اين نكته لازم است كه افراد سخنور و منبري و مداح و روضه خوان بايد در انتخاب مطالب دقت كنند و به بيان شنيده هاي خود اكتفا نكنند. واي بر كساني كه گوهر عمر خود و مردم را تضييع مي كنند و تخيلات خود را به عنوان ذكر مصيبت اهل بيت عليهم السلام مي خوانند، واي بر شعرايي كه اشعاري مي سرايند كه مقام معصومين عليهم السلام در آن اشعار، زير پا نهاده مي شود. واي بر كساني كه در انتخاب شعرها، با علما و اهل خبره مشورت نمي كنند. واي بر صاحبان مجالس عزا، كه بدون هيچ گونه مشورت و دقتي، از هر كسي كه هوس دارند دعوت مي كنند و چه بسا پول خود و وقت مردم را تباه مي سازند و ضربه هاي جبران ناپذير بر عقايد مردم وارد مي كنند!.